پروفسور فرهود، پدر علم ژنتیک ایران
از رفاه و آسایش کسی دانشمند بیرون نمیآید
اینکه فکر کنیم همه انسانهای موفق، از روز اول موفق بودند، باور اشتباهی است؛ آدمهای موفق هم روزی، طعم تلخ و گزنده شکست را چشیدهاند و امروز، شیرینی موفقیت را زیر زبانشان حس میکنند. پدر علم ژنتیک ایران هم یکی از همین افرادی است که تجربه یک شکست در جوانی، مسیر زندگیاش را به سمت کارهای بزرگتر و موفقیتهای بیشتر هدایت کرد.
فرهنگ اقتصاد _ پروفسور “داریوش فرهود”، بنیانگذار، مدیر و استاد پیشکسوت گروه ژنتیک انسانی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران و پدر علم ژنتیک ایران در سال ۱۳۱۷ در خانوادهای فرهنگی، منضبط و میهنپرست متولد شد. در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد که آثار جنگ جهانی دوم هنوز در گوشهگوشه این کشور به چشم میخورد. تحصیل در علم پزشکی را آغاز و همزمان رشته انسانشناسی و ژنتیک را به عنوان رشته دوم تحصیلی انتخاب کرد. در کنار این دو رشته، به دلیل علاقهمندی به روانشناسی، تحصیل در این رشته را هم پیگیری کرد. سال ۱۳۴۸ مدرک پزشکی را از دانشگاه ارلانگن و سال ۱۳۵۱ مدرک دکتری (Ph.D) ژنتیک انسانی را از دانشگاه مونیخ اخذ کرد.
“فرهود” ۳۴ ساله با وجود پیشنهادهای بسیار عالی در کشور آلمان، به دلیل حِس میهنپرستی که از پدر به ارث برده بود، سال ۱۳۵۱ به ایران برگشت و نخستین گروه دانشگاهی در ایران به نام “گروه ژنتیک انسانی و انسانشناسی” را تشکیل داد. یک سال بعد، مشاوره ژنتیک در دانشکده بهداشت (دانشگاه علوم پزشکی تهران) را پایهگذاری و سال ۱۳۵۴ نخستین کلینیک ژنتیک در کشور را تأسیس کرد. از سال ۱۳۵۵ به عنوان کارشناس رسمی سازمان جهانی بهداشت (WHO) در رشته ژنتیک انسانی مشغول فعالیت بوده و عضو کمیته اخلاق در ژنتیک پزشکی این سازمان است.
در آستانه روز دانشجو و در کلینیک ژنتیک دکتر فرهود، با پروفسور فرهود به گفتوگو نشستیم و از خاطرات دوران کودکی و سفر به آلمان برای ادامه تحصیل شنیدیم:
زمانی که به دنیا آمدم، پدرم به عنوان رئیس اداره فرهنگ خوزستان منصوب شد و درحالی که چند ماه بیشتر از عمرم نمیگذشت، به شهر هفتگل خوزستان رفتیم. به دلیل گرمای شدید هوای خوزستان، در تابستان به تهران بازمیگشتیم و این رفتوآمدها باعث شد که مادرم چند سقط داشته باشند و در نهایت، من تک فرزند خانواده ماندم. مدتی بعد از هفتگل به مسجد سلیمان نقل مکان کردیم و تا پنجم ابتدایی در این شهر بودم. از کلاس شش ابتدایی به تهران برگشتم و در مدرسه رازی در میدان گمرک و سپس در دبیرستان البرز ادامه تحصیل دادم. پدرم انسانی بسیار مهربان و دست و دلباز بود، اما دائم در مأموریت بود و فرصت و شرایطی برای اینکه خانهای تهیه کند، نداشت. در نهایت من در ۱۷ سالگی، عزم خودم را جزم کردم و با پولهایی که پسانداز کرده بودم و با کمک پدر و مادر و کمی قرض توانستم خانهای در خیابان جمهوری خریداری کنم و زمانی که در آلمان مشغول تحصیل و کار بودم، اقساط این خانه را پرداخت میکردم.
من طریق زندگی از پدر آموختم
پروفسور فرهود بارها در حین گفتوگو به مهربانی و توجه ویژه پدر به تربیت تنها فرزندش اشاره کرد؛ پدری بینهایت مهربان که درعین حال، سختگیر و مقید به آداب و رسوم بود:
۶۴ سال پیش و زمانی که ۱۹ سال داشتم، برای ادامه تحصیل به آلمان سفر کردم. با وجود اینکه خویشاوندی در آمریکا داشتم و سفر به این کشور بسیار راحتتر بود، اما به دلیل حس ژرمنوفیل که وجود داشت و اینکه ایرانیها بسیار آلمانیدوست بودند و آلمانیها هم ایرانیها را دوست داشتند، این کشور را انتخاب کردم؛ البته آلمان نزدیکتر هم بود. من در یک خانواده فرهنگی تربیت شدم. پدرم استاد ادبیات فارسی، عربی و فقه بود. انسانی بینهایت مهربان که در مهربانی شاید اسطوره بود؛ اما در عین مهربانی، بینهایت سختگیر و مقید به آداب و رسوم بود و من با این نوع تربیت، به آلمان سفر کردم و جشن بیستمین سالگرد تولدم را در آلمان، در کنار یک زن و شوهر سالمند آلمانی جشن گرفتم.
منبع : ایسنا
به اشتراک بگذارید:
لینک خبر: