منتقد برجسته ادبی مطرح کرد؛
رسیدن به شعر قابل اطمینان با جهان شمولی اعتراضی در “نسترنهای زخمی”
هدف ابراهیمی در شعرهای نسترنهای زخمی به یکتا رسیدن در شعری نیست چرا که با چند زیستن در آن مواجهیم .ابراهیمی دور مانده بودن در فضای درونی شعر را با سایه و روشن جامعه, انسان و...طوری کلید می زند که انگار فاصل این خودجوشی در ذات درونی شعرش باید اتفاق بیفتد. خصوصیت بارز این کتاب راوی بودن آن است که بنده خود کمتر در کتاب های دیگری این گونه مقیم شدن در شعر را رویت کرده ام .
فرهنگ اقتصاد _ جعفر محمدی واجارگاهی شاعر، منتقد ادبی، ناشر تخصصی شعر و ادبیات، مدیرمسئول و سردبیر فصلنامه ادبی وهنری شب چله،در این یادداشت مجموعه شعر “نسترتهای زخمی” محبوبه ابراهیمی را مورد نقد و بررسی قرار داده است .
نقد کتاب شعر نسترن های زخمی خانم محبوبه ابراهیمی
“در نظریه فروید که به شخصیت انسان پرداخته است به سه عنصر اشاره دارد:نهاد, خود, فراخود, که این سه عنصر در تعامل با یکدیگر رفتارهای پیچیده انسانی را بوجود می آورد.
نهاد تنها مولفه شخصیت است که از بدو تولد حضور دارد
خود,آن مولفه از شخصیت می باشد که مسئول برخورد با واقعیت است و فراخود, آن جنبه از شخصیت که دربردارنده ی تمام آرمانها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب می کنیم.”
“زیگموند فروید”
با نظریه این روانشناس اتریشی میخواهم به گونه ای دیگر به کتاب شعر نسترن های زخمی بپردازم
چرا که شعر در برگیرنده همه این عنصرها می باشد و مکملی از حضور در اتفاقی شعری می تواند باشد.
ابراهیمی با فرایند درونی خود می خواهد به انسان نگاه کند
جامعه را به دید کلی نه تنها داخل کشور بلکه همه کشورها را به تصویر می کشاند
و این شکل مقیم شدن در درون و انتشار از فراخودی که شکل کاملی از خود است می تواند تصاویر پیش رویش را آرمانگرا کند.
اگرچه هدف ابراهیمی در شعرهایش به یکتا رسیدن در شعری نیست چرا که با چند زیستن در آن مواجهیم .
ابراهیمی دور مانده بودن در فضای درونی شعر را با سایه و روشن جامعه, انسان و…طوری کلید می زند که انگار فاصل این خودجوشی در ذات درونی شعرش باید اتفاق بیفتد.
خصوصیت بارز این کتاب راوی بودن آن است که بنده خود کمتر در کتاب های دیگری این گونه مقیم شدن در شعر را رویت کرده ام
گاهی راوی با سماجت شعر مجبور به حرف زدن است و گاهی شعر یگانگی در راوی را آشکار می سازد
بر خلاف روشنفکری که در جهان شاعران کنونی لحاظ می گردد که شاعر زیستن در شعرش را می تواند جای دیگری رها کند مثلا برود گوشه ای برای خودش سیگاری بکشد و چایی بنوشد و در اتفاقی که با حقیقت یک نفس فاصله جسته است به شعر نسبت درستی از رابطه را بدهد ابراهیمی توانسته است با تمام دریافت ها با تعجبی که گم شدن آن را دنبال می کند هویت کلام شعرش را از یقین به یقین برساند.
مفهوم در شعرهای این کتاب به شکلی پیش می رود که سلطه می یابد تا جایی که مرا مجاب می کند زبان مفهومی از هر لحاظ هویتش قویتر است.
با این وجود شعر در این فضا کاملا گیر نمی کند تا بگویم این نگاه که سایه افکنده در بالا و پایین اشعارش اختیار تام دارد.
کاملا مشهود است رویدادها در این اثر نمایشی از اتفاق افتاده است که در برخی از آثارش می خواهد برخی از اتفاقاتی که قبلا یا تماشاچی آن بوده ایم یا درگیر آن و یا در ما به هر شکلی نشانه گذاری شده است به صورت راکد و یا خاموش رها شده به چالش کشیده شود و شاید ابراهیمی با سرلوحه کردن برخی واژه ها در مدام کلام محتوای اش به دنبال شعرهای تیره تری می خواهد برود.
آیا ابراهیمی از اتفاق دیگری که نه می تواند ناجی باشد نه بی سرانجام بماند فقط می خواهد حرف بزند و از واقعیتی بگوید که حتی به دور شدن او از صحنه ی شاعرانگی تاثیر بگذارد .؟
به عقیده ی من شعر می تواند تاوان بودن را از لحظه حذف کند و به پرداخت های پیش رویی که پنهان است مثل خودشناسی در انتظار و یا چشم اندازی از زیستن در مرگ و پرداختن به قدرت یک ناممکن و حتی جنگ خاموش در ادبیات و…بپردازد و معمایی بین بودن و عریانی واژه ها نبیند که تاوانی را همیشه پیش چشم داشته باشد.
بی شک ابراهیمی با تعمق گویی می خواهد اشعارش را هموار بسازد تا تبلور رهایی به باوری خسته بدل نشود اما متذکر می شود تکنیک نوشتن همواره یک شخصیت در رفتار شعری را که حتی مشابه به خودش هم باشد پذیرا است.
این نگاه که گاهی در حرکت خودش بی حرکت می ماند و فضا را برای ماهیتی به هنگام نشان نمی دهد باعث می شود اختیارات شاعر کنار گذاشته شود و دو سیر از توصیف شعری را محصور کننده جلوه بدهد
سیر نخست تصاویر زنده در اشعارش است که فقط پناه داده می شود به شعر و هیچ اتفاقی که پیشرو باشد و اتصالی که محرکه های غوطه ور درونی آن را مهیا بسازد تا شعری که تاریک مانده یا روشن حداقل به الزامی از زیستن در نوشتن برسد و رویت گردد کمرنگ دیده می شود.
سیر دوم انکارهای توامان ترکیب شده و گم و پنهان است که کمر محتوا را می شکند.
ابراهیمی اگرچه به دنبال آرامش درونی شعر نیست و می خواهد طوری محرکه ها را سمت و سویی به فرجام بدهد که نمادین هم نباشد و منطقی که وانمود باشد را کنار می گذارد اما این دلایل در شعر اجتماعی و سیاسی طرح کاملی نمی تواند باشد تا اضطرابی را که ساختارش اتصال نیست را پرقدرت جلوه بدهد
به معنای دیگر او می خواهد به شعر قابل اطمینانی برسد با جهان شمولی اعتراضی و حرکت شعری خود را پوششی به عمق برساند و با همین منظور رابطه هایی را کنار هم چیدمان می کند .اگر چه پیدا یا ناپیدایی اشاراتش هم تراز با مفهوم کلی شعری نیست اما تاثیرات رمزگونه ای دارد که در خور بحث های خاص خودش می تواند باشد.
حال آنکه ابراهیمی به جزئیات در شعرش بیشتر پرداخته تا به کلیات و همین امر که جزییات در رابطه با فضا تنها در مقام اشاره رها شده است و تاثیرات محوری ندارد مشاهده می گردد.
شعری از کتاب نسترن های زخمی :
اعصاب, خمیری ارزان
خمیر نانی گران
نانی هایی که نمک گیر نمی کنند
نمک هایی که می گندند
چوپانی در دست گرگ ها
که در نیمه ی هر ماه
دست رشته می شود و
مردمانی در خواب
که گوسفندان, نداشته ی خود را
می شمارند تا بخواب روند.
با اینکه ابراهیمی در این شعر به واضح می خواهد نشان بدهد که همه چیز برعکس است یا غیر قابل قبول یا نگاه به ارزش گذاری ها درست تعریف نشده و پله پله در همان فضا با چند تعریف می خواهد پیام رسانی بکند و اتفاق درونی شعری اشاره به گذران عمر در وضعیتی خوف انگیز است طوری وانمود کردن است بر خلاف اشاراتش میلی که از حضور در این فضا ناراحت مانده ولی جریانش باقی است را نشان دهد این یعنی فضای موجود در این تصویرگری اشاره گسترده ای را شامل می شود.
نکاتی در این شعر است که چیستایی جستجو در صورت شعری را می خواهد تحت تاثیر قرار بدهد
به گونه ای که رابطه های مربوط و نامربوط کنار یکدیگر قرار گرفته اند و میخواهند پیام رسانی نمایند
سوال اینجاست آیا این فضای تاریک که برمی گردد به انسان به جامعه به فراخودی که این را در خودش هم پذیرفته و راوی این شعر که محو مانده اما قابل لمس است چرا که شعر تو را مجاب می کند که به راوی هم گوشه چشمی داشته باشی می تواند به خواننده ای که شعرش را می خواند یک فروپاشی درونی در خود و یک فروپاشی گسترده را در جهان کنونی نشان بدهد.
همین امر سوال برانگیز است که آیا ابراهیمی در نسترن های زخمی یا حداقل در همین شعر روشن است یا تاریک.
آیا در روشنی ارزش گذاری می شود یا در تاریکی.
این نشانه های مصیبت دیده آیا در جامعه پذیرفته شده و یا فقط به چند تصویر خاص اشاره دارد که موضوع کلی تصویر را گم می نماید.
اینگونه قلم زدن در شعر نوعی جسارت در صورت شعر می تواند باشد که قادر است سوالات متعدد تری را بیان نماید
شعر دیگری از نسترن های زخمی
شعر…
غبار گیسوی
دختر کوبانی است
به (کوب)قلبم
در ضربه ضربه /ی انتظار
(آنی) که فرو می ریزد
از بی تفاوتی دوران
خلاصه می گویم شعر توانسته در ستایش دختران کوبانی خودش را شرح بدهد و علاوه بر آن به شهر کوبانی هم اشاره دارد و بازی کوب و آنی در فرم شعری بسیار جالب بود و درگیر بودن آن دو و رابطه و تازگی شعر و اتفاقی که قادر است ذهنی شدن شعر را نشان بدهد قابل توجه است.
شعر گالی های عریان شعر بلندی ست که در کتاب نسترن های زخمی خواندم .
می بافم و می بافی و می بافد
می بافیم و می بافید و می بافند
او با ساقه های برنج و گندم سفره ی گالی
سفره ی خالی
خالی از نان, گندم, برنج قوت مردم
تو پارچه
پارچه ای چارخانه, مثل مربع زندان خانه
آنها ابریشم
ابریشم مصنوعی بنجل برای صادرات به
طبقه ی سوم
عده ای تور در راه برکه به دریا
برای نرسیدها
کسانی فرش با آرزویی برای پرواز به عرش و
اما می فروشند گلیم مندرس و کلیه وسایل را
تا در امان باشد کلیه از گزند تیغ
می بافند
دروغ هایی وجب به وجب و قدم به قدم و
کلاه های پشمینی که ککها در آن تاس می اندازند و
شپش ها خال بازی می کنند
گروهی طناب برای صعود
عده ای ریسمان برای دار
من اما می بافم
موهای دخترم را با تزیینی از گل یخ
تا رایحه ی مواجش در کنار رقص شعله ها
مرا به این خیال ببرد و
رویا ببافم و
رویا ببافم که
زنجیرهای بافته شده ی به
پشت کوهای قاف
انداخته شود
تا پدرها با دست های پر از حوصله
به خانه بازگردند و
صدای خنده در همه جا طنین انداز شود.
شعر در چندین بند خودش را می خواهد نشان بدهد
چندین تصویر در یک قاب
آنچه که در این شعر مهم جلوه می کند و تعمیم داده شده به کل این است که نهاد, خود, فراخود, این سه عنصر در تعامل با یکدیگر توانسته تکمیل کننده رفتار شعری ابراهیمی باشد.
دغدغه در تلاطمی از کلمات خودش را نشان می دهد.
زخم طوری نوشته شده که زیبا دیده شود منظور از زیبایی این است که در زمان و مکان و محدوده ی هستی خودش قادر شده تاثیرگذار باشد.
ابراهیمی درست است تصویرسازی های متعددی را با کنایه توام می کند تا پیام رسانی کند اما آیا این تصویرسازی ها که تکرار می شود در اکثر شعرهایش به این معنا است که او قاعده ی بازی را می داند و یا اصلا الزامی برای این کار است؟
جهان امروز که پذیرای کلمات و تفکر و احساس است آلوده ی کدام پیش داوری های انسان می شود که در انحراف ذات خود فقط می تواند پناه ببرد به ملال و این اندازه مخدوش ماندن در عصری که به ظاهر روشن است روشنایی را به تعویق می اندازد و یا منجر به تاریکی می شود.
به گونه ای ابراهیمی می خواهد این نگاه را نشان بدهد و عاقبت بخیری انسان را در خود انسان می خواهد نشانگر باشد.
رابطه هایی در این کتاب دیده می شود که مربوط به همین زندگی است و زیستن اتفاقی است که با خواندن این کتاب یادآور می شود.
این کتاب که در یک واقعیت تدارک دیده شده و پیکر گسترانیده تا ذهنیت عصری حاضر را به چالش بکشد و سخت تن می دهد به خیال اما رویای خود را نشان می دهد می خواهد بگوید فاجعه اتفاق افتاده است و انتظارش دیگر نابود شده می خواهد بگوید انسان دیگر توان این را ندارد انسان باشد می خواهد بگوید حداقل سوگوار خودمان باشیم تا دچار بودن اتفاق آگاهانه ای باشد.
به اشتراک بگذارید:
لینک خبر: